سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Iran my love

سوریه و درس های عبرت آن برای مقاومت و دشمنان مقاومت

    نظر

بحران سوریه به یک تابلو منطقه‌ای تبدیل شده است نه به این معنا که سوریه در منطقه‌ای از دشمن قرار گرفته و نیز نه به این معنا جبهه داخلی سوریه یک جبهه واقعی منطقه‌‌ای است. در منطقه ما نیمی از سواحل خلیج‌فارس تا سواحل‌شمالی مدیترانه اکثر کشورها و دولت‌های آن‌ها با سوریه و دولت آن در مواجهه فعال با تروریزم هماهنگ هستند و مقاومت دولت را در برابر این جریان تحسین می‌کنند، در حال حاضر بجز دولت‌های عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی، سوریه با یک مخاصمه منطقه‌ای مواجه نیست. در عین حال وقایع سوریه بسیاری از رازهای منطقه‌ای را افشا کرده است.
وقایع سوریه به خوبی نشان داد که عربستان سعودی به دلیل عملکرد ضدانسانی‌اش در شرایط رو به شکست و انزوا قرار گرفته است. سعودی‌ها ضمن اینکه از هر حرکتی که به سقوط دولت دمشق منجر شود، حمایت می‌کند در عین حال بطور خاص بعنوان مهمترین حامی «جبهه النصره» نیز شناخته می‌شود. جبهه النصره یک جریان تکفیری وهابی است که در عین برخورداری مالی، سیاسی و اطلاعاتی از عربستان، تحت امر رهبری القاعده ایمن الظواهری قرار دارد. «الجولانی» فرمانده این گروه حدود 4 ماه پیش در بیانیه‌ای رسمی و در واکنش به مواضع «ابوبکر البغدادی» رهبر شاخه عراقی القاعده اعلام کرد که تحت بیعت الظواهری قرار دارد و نمی‌تواند به «داعش» - دولت اسلامی عراق و شام - بپیوندد پس از آن ما شاهد شدت گرفتن درگیری‌ها میان داعش و النصره بودیم و خبرها بیانگر آن است که در طول این چند ماه دست کم هزار نفر از طرفین در منطقه حلب به دست یکدیگر کشته شده‌اند. از آن طرف حمایت سعودی از یک شاخه القاعده در عراق سبب نگرانی‌هایی در ترکیه، قطر، آمریکا، انگلیس و فرانسه گردید چرا که این حمایت به معنای بر هم زدن بازی و نادیده گرفتن و محوریت شورای مخالفین سوریه و شاخه نظامی آن - ارتش آزاد- به حساب می‌آید.
درگیری داعش و النصره با یکدیگر از یک سو و درگیری این دو با عناصر ارتش آزاد به خوبی نشان داد که شکاف‌های عمده‌ای میان کشورهای مخالف اسد وجود دارد و در واقع جز درباره سرنگونی دولت دمشق، توافق دیگری میان آنان وجود ندارد و در اینجا بود که برگزاری نشست ژنو 2 در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت و خود به یک نقطه اختلافی تبدیل گردید. ژنو 2 و ژنو 1 اساساً یک ابتکار آمریکایی و انگلیسی بود و دو هدف عمده را دنبال می‌کرد. هدف اول آن این بود که به اختلافات رو به افزایش مخالفان خاتمه داده و بار دیگر آنان را ذیل یک فرمول معین و فرماندهی واحد قرار دهد و نقطه فرمان این فرماندهی هم پنتاگون باشد. هدف دوم این بود که جدی بودن تغییر رژیم در سوریه که پس از پیروزی‌های وسیع ارتش سوریه در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته بود را یادآوری نماید.
در حالی که زمان برگزاری اجلاس ژنو 2 آبان‌ماه اعلام شده اما هیچ نشانه‌ای از کاهش اختلافات و درگیری‌ها میان مخالفان مسلح دولت سوریه دیده نمی‌شود. اختلاف نظر سعودی‌ها و آمریکایی‌ها هم به اوج رسیده و مذاکرات جان کری وزیر خارجه آمریکا با مقامات سعودی به نتیجه‌ای نرسیده و دولت ریاض برای اولین‌بار و بطور رسمی از کاهش سطح روابط عربستان و آمریکا خبر داده است. سعودی‌ها معتقدند از یک سو محوریت شورای مخالفین و ارتش آزاد در مذاکرات ژنو 2 به محوریت آینده ترکیه در سوریه منجر می‌شود و محوریت یک کشور غیرعرب در سوریه با منافع عربی سازگاری ندارد. بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان که بطور کلی هدایت پرونده سوریه را از سوی ریاض در دست دارد به کری گفته است ما به همان دلایلی که نفوذ گسترده‌ ایران در سوریه را نمی‌پذیریم، زیر بار نفوذ ترکیه در سوریه هم نخواهیم رفت. از سوی دیگر سعودی‌ها می‌گویند مذاکرات ژنو 2 مذاکره برای حل و فصل بحران سوریه به نفع جانشینان اسد نیست بلکه مذاکراتی است برای بازسازی وجهه مخالفان و این می‌تواند موفقیت دولت اسد و ایران را تحکیم بیشتری ببخشد چرا که در نتیجه این بازسازی چهره و مشروعیت، مخالفان متعهد می‌شوند که در روش‌های مواجهه با هواداران دولت سوریه، اقدامات خشن را کنار بگذارند. سعودی‌ها در یک جمعبندی معتقدند که آمریکایی‌ها هیچ طرح واقعی منسجمی‌ برای آینده سوریه ندارند و نمی‌توانند برنده بحران سوریه باشند از این رو به مرور و در چند گام، دولت کنونی سوریه را بار دیگر می‌پذیرند و مخالفان آن را در میانه میدان رها می‌کنند.
مواضع سعودی در مورد بحران سوریه نه فقط سبب نارضایتی غرب بلکه نارضایتی ترکیه و قطر را هم در پیش داشته و در داخل سوریه نیز با واکنش اکثر مخالفان اسد مواجه شده است این در حالی است که جدیت و اصرار عربستان بر حمله آمریکا به سوریه و اعلام رسمی پذیرش هزینه‌های آن نارضایتی شدیدی را در میان مسلمانان منطقه و حتی طیف‌هایی نظیر طالبان که از متحدان عربستان به حساب می‌آمدند، پدیدآورده است. امروز می‌توان زمزمه مخالفت با سعودی از بلندگوهای مساجد تحت حمایت سعودی در منطقه و از زبان ائمه‌جمعه و جماعت این مساجد شنید. این موارد بخوبی نشان می‌دهند که سعودی‌ها رو به انزوا هستند.
از یک منظر دیگر تحولات سوریه حقانیت مواضع جبهه مقاومت را نشان داد. تا پیش از این از یک سو گمان می‌شد که ایران و حزب‌الله در مقابل «تغییر مسالمت‌آمیز» در سوریه قرار داشته و بر ادامه حیات دولت سوریه بر مبنای حفظ منافع خود تأکید دارند. بر این اساس وقتی حزب‌الله لبنان در یک نبرد جانانه و در طی 4 هفته هزاران عنصر ورزیده جبهه النصره و داعش را در شمال استان حمص- منطقه استراتژیک القصیر- شکست داد، مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی از آن به عبور حزب‌الله از خط قرمزهای خود- عدم ورود به درگیری‌های داخلی- تعبیر کرده و با خوشحالی از پایان یافتن اقتدار آن خبر دادند. امروز از سیطره این دو جریان تروریستی در حمص خبری نیست و ارتش سوریه با سیطره بر این منطقه مانع پشتیبانی لجستیکی و تسلیحاتی سعودی‌ها از طریق آب‌های مدیترانه و خاک لبنان می‌شوند. درگیری‌های داخلی مخالفان در سوریه و کشته شدن شمار زیادی از عناصر تکفیری سعودی نشان داد که ورود حزب‌الله به صحنه امنیتی سوریه برای مهار حرکت جریانی است که اگر بر سوریه حاکم شود، امنیتی برای ملت‌های منطقه و بخصوص مردم سوریه باقی نمی‌گذارد. یک نظرسنجی بیان کننده آن است که طی هفته‌های گذشته بر میزان محبوبیت اسد و نصرالله در منطقه افزوده شده است. سنی‌های منطقه در این نظرسنجی‌ها به نصرالله حق داده‌اند که برای مهار النصره و داعش وارد عمل شود. در همین هفته‌های گذشته گروه‌های زیادی از ارتش آزاد به ارتش سوریه پیوسته‌اند. اگر سران امنیتی تل‌آویو امروز به جمعبندی بنشینند حتماً جمعبندی مرداد خود را کنار می‌گذارند و خواهند گفت که حزب‌الله از خطوط قرمز خود عبور نکرد و وارد درگیری‌های داخلی نشد بلکه وارد یک درگیری شد که طرف مقابل آن به هیچ وجه معرف و نماینده یک جریان داخلی به حساب نمی‌آید. نه جبهه النصره مواضع سنی‌های سوریه را پشتیبانی می‌کنند و نه «داعش» معرف ملت‌های منطقه است و در این میان مقابله حزب‌الله با جریانهای محلی و منطقه‌ای القاعده نه تنها از محبوبیت آن نمی‌کاهد بلکه بر محبوبیت داخلی و منطقه‌ای آنان می‌افزاید و از این رو وقتی حزب‌الله در القصیر بر هزاران عنصر کارکشته القاعده پیروز شد، بسیاری از مخالفان نصرالله، اهمیت آن را از پیروزی تاریخی حزب‌الله در جنگ 33 روزه بزرگتر دانستند. آنان گفتند حزب‌الله با پیروزی خانه به خانه و کوچه به کوچه بر چریک‌هایی که از عناصر ارتش اسرائیل قوی‌تر می‌باشند، نشان داد که به راحتی می‌تواند مناطق شمالی فلسطین را آزاد کند و به تل‌آویو برسد.
از یک منظر دیگر، بحران سوریه آینده مقاومت را روایت کرد. حتماً شنیده‌اید که دولت‌های سطح سوم و دوم اتحادیه اروپا گفتگوهایی را با دولت دمشق برای احیاء روابط سیاسی و دیپلماتیک انجام داده و اعلام کرده‌اند که به زودی دیپلمات‌های خود را به سوریه اعزام می‌نمایند و احیانا شنیده‌اید که همه کشورهای اروپایی، تماس‌های امنیتی را با دولت سوریه برقرار کرده و مخالفت خود را با تغییرات سیاسی در سوریه از طریق توسل به شیوه‌های قهرآمیز و یا با محوریت سیاسی کشورهای خارجی اعلام کرده‌اند و حتما از تماس‌های دولت‌های قطر و ترکیه با دمشق به بهانه کمک به آزادی گروگان‌های لبنانی و خلبان‌های ترکیه‌ای خبر دارید. این مسائل به خوبی سرنوشت بحران سوریه را به تصویر می‌کشند. در واقع این‌ها اعتراف عملی غرب به این است که قدرت تغییر حتی در یک چارچوب توافق شده بین‌المللی و منطقه‌ای را هم ندارد و در نهایت پس از حدود 30 ماه هزینه و البته تحمیل خسارت و درد به ملت مظلوم سوریه، ناچار است به عقب برگردد. این صحنه تا حد زیادی در جریان تهدیدات نظامی شهریورماه علیه سوریه به تصویر درآمد در آن مقطع آمریکایی‌ها نتوانستند درستی منطق و روش خود را حتی برای شرکای خود جا بیاندازند. این موضوع بعدا نه به صورت مخالفت با حمله نظامی بلکه به صورت موافقت با ادامه حیات دولت بشار اسد خود را نشان داد و البته سوریه و جبهه مقاومت حالا می‌تواند و باید برای برقراری روابط مجدد و بازسازی مناسبات شرایطی را تعیین کنند.
البته بحران سوریه طبعا در ماه‌های آینده هم به نوعی تداوم پیدا می‌کند ولی دیگر از این حرف که بشار اسد به سقوط نزدیک شده خبری نیست. تابلو سوریه برای ما هم حامل درس‌هایی است: مقاومت هزینه دارد ولی میوه آن بسیار شیرین و عزت‌آفرین است در حالی که سازش هزینه‌های بسیار بیشتری دارد و میوه آن هم نوعا بسیار تلخ خواهد بود. کسانی که در مقابل ما قرار دارند با مقاومت ما قطعا عقب می‌نشینند ولی با کم آوردن ما حتما جری‌تر می‌شوند و به استدلال‌ها و التماس‌ها و... ما توجه نخواهند کرد و شرایط را برای ذلت بیشتر ما پیچیده‌تر می‌کنند، پس بایستیم تا از میوه‌های شیرین پیروزی استفاده کنیم.

 

برگرفته از کیهان

سعدالله زارعی

 


به پیروزی در یک جنگ احتمالی یقین داریم

    نظر

رسانه های غربی و عمدتاً وابسته به صهیونیزم بین الملل، طی هفته های اخیر با اشاره به مذاکرات ایران و گروه 1+5 در مسکو و اختلاف نظرهای جدی بین طرفین مذاکره، از جدی تر شدن گزینه نظامی در برخورد با ایران سخن گفته و به طرق مختلف به آن می پردازند. به عنوان نمونه روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام دولتی آمریکا، از توصیه های نمایندگان کنگره اعم از جمهوریخواه و دموکرات به پنتاگون برای افزایش آمادگی نظامی در برابر ایران خبر می دهد. رسانه های غربی با توجه به ایستادگی و پافشاری جمهوری اسلامی بر روی حقوق هسته ای ملت ایران از یک طرف و سیاست آمریکایی ها و صهیونیست ها مبنی بر جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته ای (قدرت جهانی) از طرف دیگر، روند کنونی را روند نزدیک شدن به یک رویارویی نظامی ارزیابی می کنند. سخن این است که در صورت وقوع یک جنگ، پیروز این جنگ احتمالی کیست؟ آیا در این جنگ احتمالی، این متجاوزان به ایران اسلامی هستند که پیروز خواهند شد؟ یا اینکه ملت ایران در این صحنه بر دشمن غلبه کرده و شکست سنگینی را نصیب آنان خواهد ساخت.
البته این سوال در سال های اخیر در بسیاری از مراکز راهبردی و مطالعاتی جهان مطرح شده و همچنان محل بحث آنان است. شاید دلیل اصلی عدم استفاده از گزینه نظامی علیه ایران، پاسخ هایی است که در این محافل به سوال مذکور داده می شود. عمده کارشناسان و صاحب نظران بنام در این حوزه، نه تنها نسبت به موفقیت آمریکا و رژیم صهیونیستی در یک جنگ احتمالی علیه ایران، ابراز تردید جدی می کنند، بلکه معتقدند، نتیجه نهایی چنین جنگی، می تواند شتاب گرفتن سرعت فروپاشی آمریکا و رژیم صهیونیستی از یک طرف و ارتقای جایگاه و موقعیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان از طرف دیگر باشد. نیروهای انقلاب اسلامی و وفاداران به نظام اسلامی، به این صحنه و هر نوع رویارویی احتمالی، نگاه خاص و ویژه دارند. صاحب این قلم که خود را سرباز کوچکی از سپاه بزرگ اسلام و ولایت می داند، بر این اعتقاد است که نتیجه یک رویارویی نظامی بین ایران و آمریکا، یا ایران و رژیم صهیونیستی و یا ایران با هر مجموعه ای دیگر، چیزی جز پیروزی ملت مسلمان و انقلابی ایران نخواهد بود. این نگاه، بر اساس برآوردها و محاسبات علمی و مادی نیست که در آن به صورت حدس و گمان سخن از احتمال پیروزی می رود، بلکه بر اساس باورهایی است که ما را به یقین می رساند.
این یقین و باور، نه از آن جهت است که اکنون نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در طراحی های راهبردی خود، شعاری را به نام شعار بازدارندگی تعریف کرده و در محدوده این شعار بازدارندگی، تمامی منافع راهبردی دشمن را در تیررس خود دانسته و آنها را آسیب پذیر کرده اند. این اطمینان قلبی برای پیروزی، نه از آن جهت است که نیروهای مسلح ایران و به ویژه سپاه پاسداران، دارای توان صددرصدی برای هدف قرار دادن تمامی اهداف متحرک دشمن با موشک های بالستیک است. این یقین به پیروزی، با تکیه بر حجم بالای موشک های با دقت بالا، قدرت تخریب زیاد و سرعت فوق العاده آنها نیست. این نگاه مبتنی بر برخورداری از یک موقعیت سرزمینی و جغرافیایی فوق العاده راهبردی شکل نگرفته است. منشأ این یقین به پیروزی، داشتن یک ملت جوان و با تجربه های دوران دفاع مقدس نیست. در این محاسبه، تسلط جمهوری اسلامی بر اقتصاد جهانی به دلیل در اختیار داشتن تنگه هرمز عامل اصلی قلمداد نمی شود. در این دیدگاه، بازوان پرتوان جمهوری اسلامی در ورای مرزهای جغرافیایی در منطقه و خارج از منطقه، از جمله حزب الله لبنان و ... تعیین کننده نهایی به حساب نمی آیند.

در این نگرش بر روی ضعف های دشمنان و از جمله بحران های اقتصادی آنان، فرسودگی نیروهای مسلح آنها به دلیل جنگ هایی چون جنگ عراق و افغانستان، جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه، حساب ویژه باز نشده است. در این محاسبه یقین آور برای پیروزی، صدها عامل قوت و اقتدار دیگر ایران به عنوان عامل اصلی و تعیین کننده برای پیروزی در نبرد مدنظر نیست. گر چه تمام آنچه گفته شد، در این برآورد، هر کدام سهم خود را برای رسیدن به یک پیروزی دارد، ولیکن آن عامل یقین آور برای پیروزی در یک نبرد احتمالی با دشمنان، اتصال قدرت ملت ایران و اتصال قدرت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، به قدرت مطلق، برتر و شکست ناپذیر خداوند است. ما اکنون خود را در برابر دشمنان مقاوم، توانمند و شکست ناپذیر می دانیم، چون خود را در اتصال به قدرت حق با برخورداری از یک رهبر الهی یافته ایم. ما به این رهبر الهی و آن نصرت الهی، یقین و اطمینان خاطر کامل داریم. ما به خداوندی اعتقاد داریم که حضرت موسی(ع) را در کاخ فرعون پرورش داد و بر او برتری بخشید. ما به خداوندی اعتقاد داریم که آتش را برای حضرت ابراهیم گلستان ساخت. ما به خداوندی اعتقاد داریم که اصحاب فیل که قصد تخریب کعبه را داشتند با مرغان ابابیل و سنگ های سجیل، سنگ باران و منهدم کرد. ما به همان خداوندی اعتقاد داریم که در جنگ های بدر و خیبر و احزاب، مسلمانان را بر کافران و مشرکان پیروز کرد و ما به همان خداوندی اعتقاد داریم که هواپیماهای پیشرفته آمریکا را در صحرای طبس، گرفتار توفان شن ساخت و در هم شکست. آری ما به همان خداوندی اعتقاد داریم که خرمشهر را آزاد ساخت. آن خداوندی که طی 33 سال گذشته، ملت مسلمان و انقلابی ایران را از تنگه ها و تنگناهای شکننده عبور داده و از این پس نیز عبور خواهد داد.
این خداوندی که ما به آن ایمان و اعتقاد قلبی داریم، برای پیروز شدن مان در برابر دشمنان خودش و دینش، به ما امر فرمود: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم » (سوره انفال، آیه 60) یعنی؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب های آماده بسیج کنید، تا با این تجهیز و آمادگی، دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگری را که شما نمی شناسید و خدا آنان را می شناسد، بترسانید.»
ملت ایران و نیروهای مسلح کشور، طی 33 سال گذشته، با تمام توان به این امر الهی عمل کرده و اکنون در اوج آمادگی دفاعی قرار دارند. اکنون نیروی زمینی سپاه و ارتش با برخورداری از نیروهای مومن، ولایی، زبده و مجهز به انواع سلاح های مدرن، قوی ترین نیروی زمینی در بین ارتش های منطقه و جهان هستند. اکنون دریادلان سپاه و ارتش در آب های نیلگون خلیج فارس و دریای عمان، با برخورداری از زیردریایی ها، ناوها، ناوشکن ها، شناورهای پرسرعت، موشک اندازها، مین گذارها و ... آنچنان توان عظیمی را پدید آورده اند که در یک نبرد احتمالی، هماوردی برای آنان متصور نیست. اینک نیروی هوافضای سپاه و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، با برخورداری از نیروهای مومن و زبده، مجهز به انواع موشک ها و جنگنده ها، آماده انجام هر نوع عملیاتی هستند. درکنار ارتش و سپاه، نیروی راهبردی و پایان ناپذیر جمهوری اسلامی، یعنی بسیج ده ها میلیونی، برای دفاع از وجب به وجب سرزمین ایران اسلامی، آماده تر از هر زمان دیگر است. آری، این ملت با آن رهبری الهی اش، اکنون در معرض تهدید آمریکا و رژیم صهیونیستی، این دشمنان خدا و بشریت قرار دارد، ملت ایران از آن جهت در معرض تهدید است که برای خدا قیام کرده و به دنبال تحقق حاکمیت الهی بر زمین است. حرکت ملت ایران، در راستای یاری دین خدا است و خدا چنین ملتی را وعده نصرت داده و فرموده: «یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.» یعنی؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر خدا را یاری کنید، یاری تان می کند و گام های تان را استوار می دارد. خداوند، وعده اش تخلف ناپذیر است. حال اگر آمریکا و یا قدرت دیگری به جنگ با ایران بیندیشد، چگونه در صورت آغاز این جنگ پیروز خواهد شد، در حالی که با یاری خدا، شکست او قطعی خواهد بود. با نصرت الهی، هیچ قدرتی نمی تواند بر مسلمانان متصل به قدرت حق غلبه پیدا کند، چرا که خداوند فرموده: «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم» (آل عمران، آیه 160) یعنی؛ اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد.

دکتر یدالله جوانی

هفته نامه صبح صادق


معنی عقیله بنی هاشم چیست؟

    نظر

خبرگزاری فارس: معنی عقیله بنی هاشم چیست؟

 دلت مى خواهد که طاقت بیاورى، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى.

بچه ها چشمشان به توست؛ تو اگر آرام باشى، آرامش مى گیرند و اگر تو بى تابى کنى، طاقت از کف مى دهند.

سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است، حادثه را در آینه نگاه تو دنبال مى کند. پس تو باید آنچنان با آرامش و طماءنینه باشى ، انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود. و مگر نه چنین است؟

مگر تو از بدو ورود به این جهان، خودت را مهیاى این روز نمى کردى ؟

پس باید قطره قطره آب شوى و سکوت کنى. جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنیاورى. همچنان که از صبح چنین کرده اى. حسین از صبح با تک تک هر صحابى، به شهادت رسیده است، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته است و تو هر بار به او تسلى بخشیده اى. هر بار قلبش را گرم کرده اى و اشک از دیدگان دلش سترده اى. هر بار که از میدان باز آمده است، افزایش موهاى سپید سر و رویش را شماره کرده اى، به همان تعداد، در خود شکسته اى، اما خم به ابرو نیاورى. خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد که خواهر نیست. تازه اینها مربوط به ظواهر است.

اینها را چشم هر خواهرى مى تواند در سیماى برادرش ببیند. زینب یعنى شناساى بندهاى دل حسین، یعنى زیستن در دهلیزهاى قلب حسین، عبور کردن از رگهاى حسین و تپیدن با نبض حسین. زینب یعنى حسین در آینه تاءنیث. زینب یعنى چشیدن خار پاى حسین با چشم. زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین، بر دل. وقتى از سر جنازه مسلم بن عوسجه آمد، وقتى که که محاسنش به خون حبیب، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکر حر بن یزید ریاحى ریخت، وقتى که از کنار سجاده خونین عمرو بن خالد صیداوى برخاست، وقتى که جگرش با دیدن زخمهاى سعید بن عبدالله شرحه شرحه شد، وقتى که عبدالله و عبدالرحمن غفارى با سلام وداع، چشمان او را به اشک نشاندند، وقتى که زهیر به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتى که خون وهب و همسرش، عاشقانه به هم آمیخت و پیش پاى حسین ریخت، وقتى که جون، در واپسین لحظات عروج، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین، معطر کرد، وقتى که ...

در تمام این اوقات و لحظات، نگاه تو بود که به او آرامش مى داد و دستهاى تو بود که اشکهاى وجودش را مى سترد.

هر بار که از میدان مى آمد، تو بار غم از نگاهش بر مى داشتى و بر دلت مى گذاشتى. حسین با هر بار آمدن و رفتن، تعزیتهایش را به دامان تو مى ریخت و التیام از نگاه تو مى گرفت.

این بود که هر بار، سنگین مى آمد اما سبکبال باز مى گشت. خسته و شکسته مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت.

اکنون نیز دلت مى خواهد که طاقت بیاورى، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى. همچنانکه از صبح تاکنون که آفتاب از نیمه آسمان گذشته است چنین کرده اى. اما اکنون ماجرا متفاوت است.

اکنون این دل شرحه شرحه توست که بر دوش جوانان بنى هاشم به سوى خیمه ها پیش مى آید. اکنون این میوه جان توست که لگدمال شده در زیر سم ستوران به تو باز پس داده مى شود.

على اکبر براى تو تنها یک برادر زاده نیست. تجلى امیدها و آرمانهاى توست. تجلى دوست داشتنهاى توست. على اکبر پیامبر دوباره توست.

نشانى از پدر توست. نمادى از مادر توست. على اکبر براى تو التیام شهادت محسن است. شهید نیامده، غنچه پیش از شکفتن پرپر شده.

شهادت محسن، اولین شهادت در دیدرس تو بود. تو چهار ساله بودى که فریاد مادر را از میان در و دیوار شنیدى که ((محسنم را کشتند)) و به سویش دویدى.

شهادت محسن بر دلت زخمى ماندگار شد. شهادت برادر در پیش چشمهاى چهار ساله خواهر و تا على اکبر نیامد، این زخم التیام نپذیرفت.

اکنون این مرهم زخم توست که به خون آغشته شده است. اکنون این زخم کهنه توست که سر باز کرده است.

دوست داشتى حسین را دمادم در آغوش بگیرى و بوى حسین را با شامه تمامى رگهایت استشمام کنى. اما تو بزرگ بودى و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع مى شد مگر که بهانه اى پیش مى آمد؛ سفرى، فراق چند روزه اى، تسلاى مصیبتى و... تو همیشه به نگاه اکتفا مى کردى و با چشمهایت بر سر و روى حسین بوسه مى زدى. وقتى على اکبر آمد، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده.

حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو مى توانستى تمامى احساسات حسین طلبانه ات را نثار او مى کنى. از آن پس، هرگاه دلت براى حسین تنگ مى شد، بوسه بر گونه هاى على اکبر مى زدى.

از آن پس، على اکبر بود و در دامان مهر تو. على اکبر بود و دستهاى نوازش تو، على اکبر بود و نگاهاى پرستش تو و... حسین بود و ادراک عاطفه تو.

و اکنون نیز حسین بهتر از هر کس این رابطه را مى فهمد و عمق تعزیت تو را درک مى کند. دلت مى خواهد که طاقت بیاورى، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى.

اما چگونه ؟ با این قامت شکسته که نمى توان خیمه وجود حسین را عمود شد. با این دل گداخته که نمى توان بر جگر حسین مرهم گذاشت.

اکنون صاحب عزا تویى. چگونه به تسلاى حسین برخیزى ؟

نیازى نیست زینب ! این را هم حسین خوب مى فهمد.

وقتى پیکر پاره پاره على اکبر به نزدیکى خیمه ها مى رسد. و وقتى تو شیون کنان و صیحه زنان خودت را از خیمه بیرون مى اندازى، وقتى به پهناى صورت اشک مى ریزى و روى به ناخن مى خراشى، وقتى تا رسیدن به پیکر على، چند بار زمین مى خورى و برمى

خیزى، وقتى خودت را به روى پیکر على اکبر مى اندازى، حسین فریاد مى زند که : زینب را دریابید.

حسینى که خود قامتش در این عزا شکسته است و پشتش دوتا شده است . حسینى که غم عالم بر دلش نشسته است و جهان، پیش چشمان اشکبارش تیره و تار شده است. حسینى که خود بر بلندترین نقطه عزا ایستاده است، فقط نگران حال توست و به دیگران نهیب مى زند که: زینب را دریابید. هم الان است که قالب تهى کند و کبوتر جان از نفس تنش بگریزد. *

 

* گلچینی از کتاب آفتاب در حجاب اثر استاد سید مهدی شجاعی به بهانه سالروز وفات حضرت زینب(که سلام خدا بر او باد)

خبرگزاری فارس

 


دست بیعت از سر اخلاص در کف فرزند و برادرش و شاگردش بگذاریم

    نظر

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر،در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیا مبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.

ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که«ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند،مصداق حدیث «لو لاک» اند و غایت الغایات وجود……و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز ،خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریا ها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان میشد .

ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ما ندند تا مقصود خمینی«ره» محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند ،یک امت اند و یک تاریخ.

کوران روزحشر در اینجا نیز کورند_ که :" من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی" _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟

نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفتند است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون دربرابر این انقلاب به سجده درآیند که "  امنابرب موسی و هرون "  اگر نه، این ولی خدا برای انان حجتی میشد تا زهد وعدالت  علی را باور کنند، حلم حسن را وشجاعت حسین را و…… واین ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا عظمت حق را و همه صفات خدا یی را در وجودش بنگرد و انسان را، همچون خورشیدی که نورش از ازلیت تا به ابدیت را فرا گرفته است.

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.

دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که می رسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیا موزد، در آینه وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.

امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم»و خود بهترین شاهد بود  که بر این مدعا که  عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیه ای می ما ند برای انان که عرفان را به مثابه امری کاملآ شخصی بهانه واماندگی خویش می گر فتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت رابا مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.

دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که حکم برظاهر  اشعار عرفانی می راندند و با چشمی ظاهربین چهره افیونی خویش را در آینه صیافی وجود عرفا می دیدند و حتی این اواخر ،دیگر افعال و اقوال منصور حلاج را هم با عقل کج اندیش ماتریالیسم دیالکتیک معنا می کردند و حافظ را شرابخواره و زنبازه ای از سلک خویش می گرفتند؟

آیا ندیدند او را که از این سوی پنجه ارباب جور انداخته بود و از آن سوی «سجاده به می رنگین» داشته بود و «دلق مرتع را گرو جامی شراب مرد افکن» نهاده بود؟ آیا ندیدند که در «خلوت ان کار دیگر کردن»  و «صراحی پنهان کشیدن » یعنی چه؟ مگر این مردترین مردان میدان مبارزه و زاهدترین زُهاد زمانه نبود که دم از خال لب چشم بیمار و می و میخانه بتکده و رند می آلود خرقه پیر خراباتی میزد ؟

امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم.با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش . امام رفت تا بار تکلیف ما برگرده عقل واختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیات ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که " لنبلونکم حتی نعلم الجاهد منکم و الصابرین".

اکنون ،این ماییم و امانت او . دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلام  به غروب خونین شهادت حسین بن علی و «شب بی قمر غیبت » انجامید ، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بار  بشارت که خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

غم نامه ای شهید آوینی در سوگ امام دل ها :


شکوفه روح

    نظر

 

                                                                                                                                                                           خبرگزاری فارس: از رونق جمال تو دل‌ها منور است 

شکوفه روح

بارانی آمدی

طوفانی رفتی.

بارانی آمدی از دریچه سبز آیه ها

با تبسم طلوع

و نگاه آبی ملکوت.

از معبر رویایی ابرها

عطر عاشقانه های بهشتی

و رنگ مستی از جمال خدا آوردی.

به ایران روحم

شکوفه های انقلاب عارفانه پاشیدی

افق تخیل مرا

پر از مهتابی گلها

و کوکبی بالهای شهپرکانه کردی.

ای ساکن سپیده باران ازل !

غریبی اشکم را

می گریم

در فراق امواج طوفانی گلها

و نوسان پنجه های برگ حسرت

به گرد غنچه های سر

و محشر آبهای خروشان دیده

در روضه ای

که بهشت زهراست

 

"دارا نجات" شاعر تاجیک

********