سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Iran my love

از خلقت فاطمه زهرا(س) تمام زنها حرمت و آبرو یافتند.

    نظر

بانو! مزار تو در سینه عاشقان توست.پس از تو تمام یاس‌های زمین، کبود می‌رویند.
حضرت زهرا(س) نخستین شهیدی‌است که در راه قیام علیه باطل به شهادت رسید.
از خلقت فاطمه زهرا(س) تمام زن‌ها حرمت و آبرو یافتند.
از تو برایمان تسبیحی به یادگار مانده که پس از هر نماز به آسمان می‌برَدِمان.
چگونه تو را زخم زدند که رخ از تمام اهل زمین پنهان کردی یا فاطمه؟
«خورشید واپسین تو تنها امید ماست 
ای دامن تو چشمه آن آفتاب‌ها»
«در بهاری غریبانه هرچند، لاله‌ها بی‌تو در خون نشستند بعد تو یازده سرو سرسبز هفت پشت خزان را شکستند»
چگونه گریه‌های فاطمه(س) عرش را به لرزه می‌انداخت، ولی مردمان غافل شهرش را از خواب بیدار نکرد؟
زخم‌هایی که بر پیکرت زدند، کمترین رنجی بود که در این دنیا کشیدى. درد تو از زخم دیگری بود.
دامنت را رها نمی‌کنم وگرنه سر از دامان گمراهی درمی‌آورم.
شهادت تو آغاز شهادت‌های پی‌در‌پی تاریخ بود.
فاطمه(س)، رایحه بهشتی‌است که مشام کفر هرگز او را نخواهد شنید.

 

refrence: http://gharieeshgh.parsiblog.com


فاطمه یاور یگانه علی

    نظر

ماجرا از زمانی آغاز شد که در سال یازدهم هجری سنت جاری الهی عذرخواهانه به در خانه سرور کائنات و اشرف مخلوقات پیامبر اعظم محمدبن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید تا این کلام نورانی پروردگار را با رحلت پیامبر عظیم الشأنش تفسیر کند که: «انک میت و انهم میتون» (مرگ توو دیگران را درمی یابد.) با رحلت پیامبر اعظم(ص) پسر عم و داماد و وصی والامقامش که پیامبر(ص) خدا در روز غدیر او را به فرمان الهی به جانشینی منصوب کرده بود، غم جانکاهی را بر دوش داشت که به بزرگی و عظمت کائنات بود. علی(ع) داغدار و مصیبت زده در آن هنگام فقط به این می اندیشید که وظیفه اش در قبال پیکر مطهر پیامبر(ص) چیست تا آن را انجام دهد؛ اما دیگران هوای دیگری در سر داشتند که در مخیله آن امام همام هم جایی نداشت. آنها با پشت سر انداختن وظیفه مسلمانی شان در قبال پیامبر(ص) در فکر چگونگی تصاحب منصبی بودند که پیامبر(ص) در روز غدیر به امر خداوند آن را برعهده علی(ع) گذاشته بود.
آنهایی که به محض رحلت پیامبر(ص) با نادیده گرفتن تمام آموزه های دینی آن بزرگوار و توصیه هایی که در دوره بیست و سه ساله بسیار خطیر پیامبری به آنها داشتند، برای تصاحب قدرت به منصب جانشینی پیامبر(ص) هجوم بردند و طلیعه مصداق برجسته این آیه قرآن شدند که زنجیره آن مصداق با حلقه هایی که یکی پس از دیگری به آن اضافه گردید، بسیار طولانی شد. «و ما محمد الارسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین.» (محمد نیست مگر پیامبری که پیش از وی نیز پیامبرانی بوده اند. پس اگر بمیرد و یا کشته شود بر پاشنه های تان می گردید (به وضعیت گذشته باز می گردید) اگر کسی به عقب بازگردد هرگز ضرری به خدا نمی زند و خداوند به زودی به شاکران پاداش می دهد.) دوران گذشته ای که قرآن مذمت گونه به آن اشاره می کند، دورانی بود که عرب های مسلمان پس از آشنایی با احکام و آموزه های اسلامی و مسلمان شدن از به یادآوردن آن احساس شرم و خود را ملامت می کردند. دورانی که محصول جاهلیت محض بود و چیزی برای افتخار و مباهات نداشت. با رحلت پیامبر(ص) جامعه مسلمانان گرفتار دو مصیبت بزرگ شد: یکی فقدان پیامبر اعظم(ص) که آن جامعه مبتلا به جاهلیت را از آن وضعیت نجات داده بود و دیگری روی آوردن دوباره آن جاهلیت و فلاکت به جامعه نوپای اسلامی بود. سرنوشت جامعه آن روز مسلمانان که بعدها تاریخ شهادت داد سرنوشت دوره های بعد جامعه مسلمانان نیز شد، در گرو یک اتفاق بزرگ و سرنوشت ساز بود این که خلافت و جانشینی پیامبر(ص) و رهبری جامعه اسلامی با علی(ع) باشد یا خیر. تعداد اندکی از سرشناسان آن روز به این حقیقت واقف بودند که متأسفانه بیشتر آنها در مسیری گام گذاشتند که سبب انحراف جامعه اسلامی و اعاده سنت های جاهلی شد. در میان بخش اندکی هم که مخالف گروه اول بودند علی و فاطمه(علیهماالسلام) در صدر قرار داشتند و فاطمه(س) با دفاع جانانه تا پای جان محور تلاش برای حفظ خلافت در جایگاه خودش و جلوگیری از منحرف شدن جامعه اسلامی بود. در این میان معدود افرادی که حامی علی(ع) بودند و برخلاف کسانی که داعیه خلافت داشتند و واقعه غدیر را نیز درک کرده و آن را نادیده گرفته بودند، به استناد بیان صریح پیامبر(ص) در غدیر از علی(ع) دفاع می کردند، فاطمه(س) هم مانند آنها به همین علت و نه از باب همسری از شوی خویش حضرت امیر(ع) حمایت می کرد با این تفاوت که هیچ یک از حامیان علی(ع) معرفت فاطمه(س) را به علی نداشتند و اهمیت منصب امامت و جانشینی پیامبر(ص) را درک نمی کردند و همچون فاطمه(س) پس از واقعه غدیر، انیس و قرین پیامبر اعظم(ص) نبودند. فاطمه عزیز و دردانه نبی(ص) واقف و عارف به حق مسلم و آسمانی علی(ع) برای خلافت بود، از این رو دفاع از علی را تکلیف خود می دانست و هیچ مانعی حتی به بزرگی شهادت فرزند و مجروحیت و در نهایت شهادتش نمی توانست آن بزرگ بزرگ زاده را از انجام این تکلیف مقدس و سرنوشت ساز بازدارد. در آن روزهای کوتاه پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) که حزن و اندوه لحظه ای از فاطمه(س) جدا نشد، دو اتفاق مهم افتاد که محور هر دو حضرت فاطمه(س) بود با دقت در این دو اتفاق مشخص می شود که بزرگ ترین حجت بر حقانیت علی(ع) در امر خلافت و جانشینی نظر و موضع حضرت فاطمه(س) بوده است. اتفاق اول: پس از گریه های جانکاه و بی وقفه حضرت فاطمه(س) در فقدان پدربزرگوارش و شکوه عده ای از بزرگان مدینه نزد حضرت امیر(ع) حضرت موضوع را با همسرش حضرت زهرا(س) در میان گذاشت و فاطمه(س) گفت: «ای اباالحسن طولی نخواهد کشید که من از میان ایشان بروم و به خدا سوگند شب و روز گریه خواهم کرد تا به پدرم ملحق گردم.» علی(ع) گفت: «ای دختر رسول خدا به آنچه مصلحت می دانی عمل کن.» حضرت علی(ع) امام حضرت فاطمه(س) بود و با علم به این مسئله حضرت را در جایگاهی می بیند که به عنوان امام کار را به تشخیص و مصلحت حضرت زهرا(س) و می گذارد یعنی تشخیص و عمل حضرت زهرا(س) در آن وضعیت سخت و بحرانی که شخص امام علی(ع) هم حضور دارد، همان تشخیص و خواست ایشان است. پس از آن بود که حضرت در خارج از مدینه جایگاه و منزلی با بنا نهاد که «بیت الاحزان» نامیده شد و فاطمه هر روز صبح، دست حسن و حسین را می گرفت و با خود به آنجا می برد و میان قبور شهدا می نشست و از فراق پدر می گریست.اتفاق دوم: پس از اینکه مهاجمین وارد خانه فاطمه(س) شدند تا حضرت امیر(ع) را برای بیعت اجباری از خانه بیرون ببرند، حضرت زهرا(س) با تهدید مهاجمین به نفرین، دست حسنین را گرفت و رهسپار قبر پیامبر(ص) شد. حضرت امیر(ع) به سلمان گفت: دختر پیامبر(ص) را دریاب که من بر اهل مدینه احساس خطر می کنم، زیرا اگر نفرین کند اهل مدینه بی درنگ گرفتار عذاب شوند. سلمان نزد فاطمه(س) رفت و گفت بازگردید زیرا خدای تبارک و تعالی پدر شما را رحمت برای امت فرستاده است.فاطمه(س) فرمود: مرا اکنون شکیبایی نیست، بگذار تا نزد قبر پدرم روم و به پروردگارم شکایت کنم. سلمان گفت: علی(ع) مرا فرستاده و دستور داده که شما برگردید. فاطمه(س) گفت: از او اطاعت می کنم و برمی گردم.

همان فاطمه ای که آنقدر بزرگ است که علی(ع) تشخیص و عمل را به عهده خودش می گذارد، اینجا آنقدر بزرگ تر می شود که علی(ع) درباره اش می فرماید: اگر نفرین کند اهل مدینه بی درنگ گرفتار عذاب شوند. فاطمه کیست و در کدام رتبه قرار دارد که نفرینش آناً عذاب را جاری می کند و در مرتبه ای بالاتر، این فاطمه کیست که در اوج حق طلبی و خشم مقدسش علیه ظالمان، هنگامی که فرمان امامش را می شنود، خود و حالش را فراموش می کند و تابع امر مولایش می شود. حمایت این فاطمه از علی سند بی خدشه حقانیت علی است.
هنگامی که بیماری آن بانوی یگانه شدت گرفت و زنان مهاجران و انصار برای عیادت خدمت آن مظلومه رسیدند و احوال ایشان را جویا شدند گویا که حضرت(س) این کلام هشدارآمیز پدربزرگوارشان پیامبر اعظم(ص) را به همراه ظلم هایی که بر وی روا داشته بودند، شرح کرد. پیامبر(ص) چندی پیش از رحلت فرموده بودند: «بدانید که من اولین کسی از شما هستم که وفات خواهم کرد و گروهی پس از من خواهند آمد که بعضی از شما گروهی دیگر را هلاک کنند.» حضرت زهرا(س) در جواب زنان عیادت کننده فرمودند: به خدا سوگند به گونه ای صبح کردم که دنیای شما را بد و ناپسند می دانم، مردان شما را پس از آزمودن، در حال غضب و بغض رها کردم و با آنها دشمن شدم. زشت باد این شمشیر شکسته و این نیزه از کار افتاده و این منطق فاسق. آنها برای خود چیز بدی را پیش فرستادند، خشم خدای بر آنان باد و در عقوبت الهی جاودان باشند. من گناه این امر را برعهده آنها نهادم پس نابود باد قوم ستمگر. وای بر ایشان که از کوه های استوار رسالت به دور افتادند و از اساس و پایه نبوت، هدایت و مهبط وحی فاصله گرفته و از کسی که در امر دین و دنیا آگاه بود جدا شدند. بدانید که که این زیان روشن و آشکاری است. مردان شما از علی چه عیب و بدی دیدند. آری به خدا سوگند از شمشیر برنده و اهمیت ندادن به جان و شجاعت و یورش بردشمنان و سرسختی او در راه خدا ناراحت شدند. به خدا سوگند اگر آنها از گرفتن مهاری که رسول الله به علی(ع) سپرده بود خودداری می کردند او شتر خلافت را رام کرده و مردم را بی رنج و مشقت به آبشخوری واسع که آب شیرین و گوارا خورند هدایت می کرد و آنها را از سرچشمه زلال وحی و هدایت سیراب بیرون آورده و درهای برکات آسمان و زمین را به روی شان می گشود.
زود است که خدا آنها را به نتیجه اعمال شان کیفر دهد. پس بیا بشنو و اگر باقی بمانی روزگار شگفتی ها را به تو نشان دهد و اگر به شگفت آمدی این رویداد تو را به اوج آورد که اینان به چه سندی اعتماد کرده و به چه ریسمانی تمسک جسته. اینان مقدم را با موخر و شریف را با پست و فرومایه بدل کردند، به خاک مالیده باد، بینی قومی که گمان می کنند اینان نیکوکاری انجام داده اند، بدانید که اینها همان مفسدان هستند و خود نمی دانند، آیا کسی به سوی حق می خواند سزاوارتر است پیروی شود یا کسی که هدایت نکند مگر اینکه هدایت شود؟ چرا شما چنین حکمی می کنید؟ به خدا سوگند هم اکنون شتر خلافت آبستن و باردار شده، مدت کوتاهی صبر کنید تا فرزند آورد، آنگاه از پستان آن به جای قدحی پر از شیر، خون تازه و سم مهلک خورید و زیان عمل کسانی که چنین کردند روشن شود و آیندگان به ضرر و زیان آنچه گذشتگان تأسیس کردند پی خواهند برد. سپس خود را راضی و دل های آماده فتنه سازید و خود را به شمشیر بران و فتنه ای فراگیر و استبداد ستمگران بشارت دهید. دستاورد شما ناچیز و زراعت شما را دیگران درو کنند. وای اندوه من بر شما به کجا می روید؟ دل های شما بینایی اش را از دست داده و چگونه شما را مجبور به حق کنیم در حالی که آن را ناخشنود دارید. 
زنان مهاجران و انصار چه پیام تلخ و عتاب آمیزی را برای همسران شان بردند افسوس که کلام آتشین دختر پیامبر(ص) سنگ سرد وجود قدرت پرستان را گرم و وجدان خفته آنها را بیدار نکرد و آنچه که پیش بینی کرد بر سر جامعه اسلامی آمد. پس از مجروحیت حضرت زهرا(س) معلوم نبود که اشک های او بیشتر برای فراق پدر بود و یا مظلومیت شوهر، شاید سینه مجروح، پهلوی شکسته و فرزند مقتول، نشانه گریه بیشتر بر مظلومیت شوهر باشد. 
بابی انتما و امی یا فاطمه و یا علی 

منبع: هفته نامه صبح صادق


پاسخ مادر مهدی خزعلی به نامه زهرا ربانی املشی

    نظر

 

 

متن کامل این نامه به این شرح است:

سلام علیکم

نامه جنابعالی خطاب به اینجانب از طریق سایت های بیگانه واصل گردید. مسلما ادب چیز دیگری حکم می‌کرد. در این نامه خاطرات خوش ایام انقلاب و بهمن 57 و روزهای حماسی قبل از آن و ایام شهادت فرزندم حسین را یادآوری کرده بودید و از شرکت خویش در مراسم شهادت فرزندم ذکر به میان آورده بودید، اگر در آن مراسم حضور داشتید حتما حال و هوای بنده و خانواده ما را به یاد دارید و لابد به خاطر دارید که خواهر شهید خطابه ای علیه شاه ایراد نمود و از ایستادگی در برابر او و پیروی از حسین زمان سخن گفت که این نوار در دوران انقلاب با عنوان " پیام خواهر شهید" منتشر شد؛ جا دارد که بدانید هنوز من و فرزندانم بر همان پیمان استوار و در تبعیت از حسین زمان و رهبر فرزانه انقلاب، ذره ای تردید روا نمی داریم چرا که استواری بر راه و نلغزیدن را از شروع حرکت مهم تر و دشوارتر می دانیم.

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون مسلما کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند هیچ ترس و اندوهی نخواهند داشت. (سوره احقاف 13)

و اگر یکی از 9 فرزندم (مهدی) با وسوسه شیاطین داخل و خارج دچارلغزش و برخی توهمات گردیده، روز و شب برای هدایت و بازگشتش دعا می کنم.مقایسه ای بین آن زمان و این زمان انجام داده اید که بس غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است. بنده به عنوان زنی که شاهد ظلم های بی شمار پهلوی اول و دوم به پدر و همسرم بوده‌ام و ایام بسیاری را با دستگیری آنان و زندان و تبعیدشان به خاطر حفظ ارزش ها و آرمان ها ی دینی تحمل کرده و فرزندش را در این مسیر تقدیم کرده؛ باید اعتراف کنم که همانقدر که دیدن فرزندم در لباس شهادت و در تبعیت از امام بزرگوار شیرین، گوارا و آرام بخش بود؛ مشاهده فریب خوردگی فرزند دیگرم به دست فتنه گران داخل و دشمنان قسم خورده خارج دردناک و جانکاه است و زیر سوال بردن حرکت های مقتدرانه حضرت امام (ره) در سال 60 و پس از آن را، چه از جانب فرزندم یا هر کس دیگر، جفایی نابخشودنی به آن عزیز و کفرانی بزرگ در برابر نعمتهای عظیمی می دانم که از جانب خداوند متعال به واسطه انقلاب بر ما باریده است.

و چقدر جای تاسف است که این حرکت های همسو با استکبار جهانی و اسرائیل جنایتکار با حرکت فرزند شهیدم که در مسیری کاملا مخالف با این فتنه گری ها بوده، بخواهد در یک ترازو قرار گرفته و با هم مورد مقایسه قرار گیرد: آیا کسانیکه اینگونه می‌اندیشند مصداق این آیه قرآن نیستند که می‌فرماید:

«الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا (زیان کارترین مردم آنانند که تلاششان در این دنیای فانی در کجراهه صرف شده و خودشان گمان می کنند که کار نیک انجام می دهند (سوره کهف 104) و چه زیبا علت این توهم و کمال گرایی را قرآن در آیات قبل ریشه‌یابی کرده است!

خواهر گرامی، امتحانی بس بزرگ در راه است و راهی بسیار دشوار و اینجاست که کسانی که منافع و مصالح خویش را بر دین خدا برگزینند؛ خسارتی جبران ناپذیر را در دنیا و آخرت خواهند چشید؛ وباوجود آنکه فتنه گران تلاش می کنند حقایق را وارونه جلوه دهند، خداوند دینش را نصرت و حق را آشکار خواهد نمود چنانکه تاکنون چنین بوده است.

لقد ابتغوا الفتنة من قبل و قلبوالک الامور حتی جاء الحق وظهر امر الله و هم کارهون (قبل از این نیز آنان در صدد فتنه گری بودند و کارها را برعکس جلوه می دادند تا آنکه حق روی آورد و امر خدا آشکار گردیددر حالیکه آنها از آن خوششان نمی آمد (سوره توبه 48).

جنابعالی بنده را با عنوان همسفر دیروز خویش خطاب کرده اید؛ پس بیایید از این قطار تندرو که به سرعت یارانی را در سراسر جهان در ایستگاههای گوناگون سوار می کند، و برخی نیز به دلیل انتخاب غلط و همنشینی‌ها و توهمات پیاده می-شوند پیاده نشوید و اگر پیاده شده اید یک بار دیگر به پشت سر و پیش رو نگاه کنید و برگردید و دوباره سوار این قطار یا کشتی نجاتی شوید که هر روز قویتر و استوار تر راه خویش را می گشاید و با وجود دادن شهیدانی چون احمدی روشن ها، جوانان آن مرکز علمی را از شور و نشاط علمی و ایمانی خود پر کرده برای جانشینی دانشمندان از دست رفته با یکدیگر مسابقه می دهند.بیایید قدردان نظامی باشید که با وجود هجومهای بی سابقه دشمن مظلومانه اما مقتدرانه با پشتوانه قوی مردمی که بخشی از آن در انتخابات زیبای اسفند تجلی نمود؛ به مسلمانان و مستضعفان امید می بخشد.

بیایید از سادگی فرزند من و احساسات غیرمتعادل کنترل نشده اش برای پیاده کردن او از این کشتی نجات سوء استفاده نکنید و از قرار دادن او در برابر پدر و دسترنج عمری مجاهدت و مبارزه او، دست بردارید؛ مهدی بارها متوجه این راه خطا گردیده و سعی بر بازگشت و همراهی با این اقیانوس عظیم الهی داشته ولی متاسفانه تشویق های توهم زای اصحاب فتنه و قهرمان سازی از او و به قول خودش هندوانه زیر بغل دادنها؛ موجب غفلت او وستم به خود، خانواده و پدر و مادرش گردید:

از بنده خواسته اید با توجه به موقعیتی که دارم برای فرزندم کاری انجام دهم؛ اگر موقعیتی را خداوند به بنده عطا کرده بخاطر این ملت، رهبر بزرگوارش و خون شهیدان است و آنرا جز برای ارزش های این انقلاب عظیم هزینه نخواهم کرد، بحمدلله چه در منزل پدر بزرگوار روحانی‌ام و چه درخانه همسر مجاهدم پای مکتبی و آموزش دینی قرار گرفته‌ام که در مکتب مولایم علی (ع) می‌فرماید هیچ عاطفه ای حتی مادری را در برابر عظمت رحمت دین الهی قرار ندهم و ایمانم را با آن معامله نکنم چنانکه علی (ع) می فرماید:

و لقد کنا مع رسول الله (ص) نقتل ابائنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا مایزیدنا ذلک الا ایمانا و تسلیما...فلما رای الله صدقنا انزل بعدونا الکبت و انزل علینا النصرحتی استقر الاسلام... بخدا قسم که ما همراه رسول خدا می جنگیدیم و با پدران و پسران و برادران و عموهای خود را دراین مسیر می‌جنگیدیم و این امر جز بر ایمان و تسلیم ما نمی افزود... و چون خداوند این راستی و استواری را از ما دید، شکست و خواری را بر دشمنان و یاری و نصرت خویش را بر ما فرو فرستاد و اسلام استقرار یافت.../ نهج البلاغة –خطبه 55)

بنده در امور عادی تفاوتی بین فرزندانم و سایر فرزندان ملت قائل نبوده‌ام چگونه می‌توانم در مسائل مهم دین و میهن و امنیت کشور؛ خودخواهانه تمایلات نفسانی و عاطفی خود را حاکم کنم.

باید بدانید اینجانب با دلی پرخون از آنان که در پی صید طعمه های چرب برای دشمنان دیرینه و آشکار این مملکت هستند و فرزند مرا وسیله مطامع خویش قرار داده اند و خود در سایه نشسته اند؛ برای هدایت، بازگشت و بصیرت فرزندم دعا می کنم وبارها بنده و پدرش به او اعلام نموده ایم که در صورتی از او رضایت داریم که شیوه خویش را اصلاح نماید و به رهبر عزیزم و نایب امام زمانم اعلام می کنم که در مسیر اطاعت از شما و در پاسداشت چنین نعمت بی نظیر الهی که خدا نصیب این امت نموده شاکر و خدمت‌گزارم.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

 

منبع: خبر گزاری فارس 

 


یادداشت یک تونسی درباره انتخابات ایران

    نظر

 

شرکت گسترده‌ی مردم ایران در انتخابات مجلس شورای اسلامی بیانگر وفاداری ایشان به امام راحل و رهبر معظم انقلاب، و رأی آنها رأی به مبانی اسلامی و اعلام همبستگی با راه شهدای گرانقدر بود.

مانند همیشه که فرمایش‌های عربی یا ترجمه‌شده‌ی ولیّ امر مسلمین جهان حضرت امام خامنه‌ای را دنبال می‌کنم، بیانات ایشان در تاریخ 2012/02/29 یعنی دو روز پیش از برگزاری انتخابات را پیگیری کردم. این سخنان بار دیگر حقانیت رهبری هوشمندانه‌ی ایشان در راهنمایی مردم را به اثبات رساند و با مسئول دانستن تک‌تک مردم به آن‌ها گوشزد نمود که در رویارویی با قوای استکبار جهانی و مزدوران داخلی‌شان مقابل امتحان جدیدی قرار دارند، زیرا هیچ جامعه‌ای از منافقان خالی نیست. حتی رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز از وجود منافقان رنج برده است و طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران نیز با این مشکل مواجه باشد.

انتخابات مجلس شورای اسلامی و حضور چشمگیر مردم در انتخابات، این زمینه را برای مردم ایران فراهم آورد تا بار دیگر از نظام اسلامی صیانت کنند و به سوی روند مطلوب و عزت و سربلندی گام بردارند. این انتخابات در حقیقت فرصت جدیدی پیش روی ملت ایران گشود تا سیلی محکمی بر استکبار جهانی و حاکمان خون‌آشام ملت‌های اسلامی بنوازند و این حقیقت را به آنان یادآوری کنند که آن‌ها دشمن خدا و دین و آفریده‌های او هستند.

روز جمعه همه‌ی اقشار ملت مسلمان ایران دسته‌دسته به شعبه‌های اخذ رأی آمدند. با وجود شرایط جدید بین‌المللی و فشارهای جدید سیاسی و اقتصادی بر جمهوری اسلامی، این حضور مردم ایران یک پیام ویژه داشت. در حقیقت ملت ایران به همگان و به‌ویژه قوای شیطانی غربی و در رأس آن‌ها شیطان بزرگ، آمریکا فهماند که آنها هیچ توجهی به تحریم‌ها ندارند و این تحریم‌ها عزم آنها در حمایت از نظام اسلامی را سست نمی‌کند.

دشمنان جمهوری اسلامی با تحریم‌های اقتصادی و از جمله تحریم صادرات نفت ایران به اروپا در تلاش بودند تا ضربه‌ای بزرگ بر پیکر جمهوری اسلامی ایران وارد آورند. آنها می‌خواهند به کشوری آسیب وارد کنند که هر روز که از عمر پربرکتش می‌گذرد، یک دستاورد علمی و فناوری جدید به ارمغان می‌آورد تا گام‌های ملت مسلمان ایران در راه پیشرفت و چیدن ثمره‌های 33 سال تلاش و پشتکاری و فداکاری که هزینه‌های سنگینی در راه آن پرداخته است، مستحکم‌تر شود و جهان را به شگفتی وادارد. اگرچه دشمنان تلاش می‌کنند تا این دستاوردها را ناچیز جلوه دهند، اما خود آنان خوب می‌دانند که ایران به یک قدرت بزرگ تبدیل شده و روز‌به‌روز بر توان و دانش خود می‌افزاید.

امام خامنه‌ای در آن سخنرانی خود تأکید کردند که ضروری است ملت ایران وظیفه‌ی مقدس و تکلیف شرعی‌شان برای مشارکت پرشور در این عرصه‌ی سرنوشت‌ساز را ادا نمایند و همگان در روز جمعه شاهد بودند که مردم ایران به‌خوبی به این توصیه‌ی رهبرشان عمل کردند.

مردم ایران این مهم را در شرایطی به انجام رساندند که با توجه به پیشگامی اسلامی‌ ایشان و نیز تحولات اخیر در منطقه و جهان، چشم دوستان و دشمنان به آنها دوخته بود تا ببینند آیا آنان انسجام خود را حفظ کرده‌اند یا نه.

مردم ایران به‌خوبی می‌دانستند که هرگونه سستی و کوتاهی در خصوص شرکت در انتخابات، پیام‌هایی را در پی خواهد داشت و طمع دشمنان اسلام و ملت مسلمان ایران را که با انقلاب مبارک خود در سال 1979 از چنگال استبداد و استثمار و بردگی رهید، زنده خواهد کرد.

به عنوان یک شهروند تونسی می‌خواهم به برادران و خواهران خودم در ایران بگویم که ما هر روز اخبار حرکت ملت مسلمان و پیروز ایران را پیگیری می‌کنیم و هرگاه دستاوردی علمی در ایران اسلامی تحقق می‌یابد، لبریز از شادی و سرور می‌شویم. ما از فرزندان سلمان فارسی تقاضا می‌کنیم که مسئولیت‌های دینی و تاریخی‌شان در پیروزی نظام پیش‌رونده‌ی اسلامی و یاری آن در فائق آمدن بر چالش‌های پیش ‌روی خود را به نحو احسن به انجام برسانند. همچنین این حدیث را به آنان یادآوری می‌کنم که «مردی از اهل قم مردم را به حق دعوت می‌کند. گروهی همچون پاره‌های آهن دور او حلقه می‌زنند که نه در مقابل توفان‌ها متزلزل می‌شوند و نه از جنگ دلسرد می‌شوند و نه هراس در دل‌های ایشان راه می‌یابد. توکلشان تنها بر خداوند است که آینده از آنِ پرهیزگاران است.»

خداوند شما را برگزیده است تا آغازگر امت اسلامی باشید. پس پیش به سوی این وعده‌ی خداوند که شما را مایه‌ی عزت مؤمنان و عزم انسان‌های راستین و شکوه پرهیزگاران قرار خواهد داد. خداوند و همچنین دل‌های برادرانتان از فرسنگ‌ها فاصله با شما است.

ما هر لحظه چشم به راه دستاوردی از پسِ دستاوردی دیگر هستیم و امید ما به خدا و به شما بسیار است، زیرا شما حقیقتی تأثیرگذار هستید که ما را به نزدیک شدن تحقق عدل الهی امیدوار می‌سازید و قرار است ما را از تبعات ظلم و جهالت نومیدی برهانید. پس یار و ذخیره‌ی اسلام بمانید و برای ما پناه و مایه‌ی عزت و برای مستضعفان جهان مایه‌ی امید و رحمت باشید.

نویسنده: محمد الرصافی المقداد ؛نویسنده و متفکر تونسی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب


روضه زهرا (س)

    نظر


زهرای ما(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارش های رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی که با خدا بسته و اکنون بی محابا شکسته بودند را یادآور شده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص، به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سؤال آفرین آن روزها گم شد. زهرای ما(س) می دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می شوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می دید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را می شنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را می نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می گریست، اشرافیت بر باد رفته را می دید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می خورد و سر مطهر حسین(ع) را می دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می رود، یزید را می دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او می زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می خواند! و... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی امیه» و «بنی عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می گزند و دست حسرت بر پیشانی می زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس می داشتند تا ولایت حجاج بن یوسف ها و منصور دوانقی ها که خونریز و انسان ستیزند را به زور بر گرده خویش نمی داشتند.
فاطمه(س)، اینهمه را می دید که آنهمه دلشوره داشت... و سرانجام هنگامی که در میان خواص آن روزها، برای ندای ملکوتی خود پاسخی نیافت، با «بی نشانی» تربت خویش برای آیندگان «نشانه» گذاشت تا ناخشنودی دختر پیامبر خدا(ص) از رخدادهای آن روزها را به خاطر بسپارند و هیچگاه «علی»(ع) را تنها نگذارند... چنین بود که در آن نیمه شب تاریک، علی(ع) و شماری اندک از یاران وفادار او خورشید را بدرقه کردند و دختر را به پدر، یا مادر را به فرزند! سپردند، مگر نه این که «ام ابیها» بود... پس هم این بود و هم آن و... مزارش بی نشان... راستی! خورشید و شب!... هیچکس به یاد ندارد که این دو را با هم دیده باشد...

 

- بر گرفته از روزنامه کیهان